paarsurrey
Veteran Member
Kitab-i-Iqan was not a Direct Converse from/by G-d. Was it?
Tony Bristow-Stagg said: ↑
Quote, "Every Writing by the Bab and Baha'u'llah were revealed from God, just as the Quran. The difference in this day is that the Messengers wrote a lot of it with their own hands."Unquote
Friend! I know that is one's belief, but now one has to prove it to help us understand one's belief with reason or, is it one acknowledgement that one's belief is in blindfaith, please?
The above sentence colored in magenta is one's conjecture in general which entails that the whole book of Iqan is Direct Converse of/from G-d with Bahaullah. So we need these claims from within the main text of Iqan (Farsi or English) in an unequivocal and straightforward manner that:
We now take verses 41-45 of Iqan :
41
باری، اين است مقصود از تلويحات کلمات مظاهر الهی. پس اطلاق شمس و قمر در اين مراتب بر اين مقامات مذکوره به آيات نازله و اخبار وارده محقّق و ثابت شد. اين است که مقصود از ذکر تاريکی شمس و قمر و سقوط انجم، ضلالت علماء و نسخ شدن احکام مرتفعه در شريعت است که مظهر آن ظهور به اين تلويحات اخبار می دهد. و جز ابرار را از اين کأس نصيبی نيست و جز اخيار را قسمتی نه. "إنَّ الاَبرَارَ يَشرَبُونَ مِن کأسٍ کَانَ مِزَاجُها کافُوراً
42
و اين مسلّم است که در هر ظهور بعد، شمس علوم و احکام و اوامر و نواهی که در ظهور قبل مرتفع شده و اهل آن عصر در ظلّ آن شمس و قمر معارف و اوامر منوّر و مهتدی می شدند تاريک می شود، يعنی حکمش و اثرش تمام می گردد. و حال ملاحظه فرمائيد که اگر امّت انجيل مقصود از شمس و قمر را ادراک می نمودند و يا از مظهر علم الهی مستفسر می شدند بدون اعتراض و لجاج، البتّه معانی آن واضح می گشت و اين گونه در ظلمت نفس و هوی مبتلا و گرفتار نمی شدند. بلی، چون علم را از مبدأ و معدنش اخذ ننمودند لهذا در وادی مهلک کفر و ضلالت به هلاکت رسيدهاند و هنوز مُشعر نشدهاند که علامات کلّ ظاهر
شد و شمس موعود از افق ظهور اشراق نمود و شمس و قمر علوم و احکام و معارف قبل تاريک شد و غروب نمود
43
حال به چشم علم اليقين و جناحَی عين اليقين به صراط حقّ اليقين قدم گذار، "قل اللّهُ ثُمَّ ذَرهُم فِی خَوضهِم يَلعَبُونَ"
تا از اصحابی محسوب شوی که می فرمايد: "إنَّ الَّذينَ قَالُوا رَبُّنَااللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِکَةُ
تا جميع اين اسرار را به بَصَر خود مشاهده فرمائی
44
ای برادر من، قدم روح بردار تا باديه های بعيده بُعد و هجر را به آنی طيّ فرمائی و در رضوان قرب و وصل در آئی و در نَفَسی به انفس الهيّه فائز شوی. و به قدم جسد هرگز اين مراحل طيّ نشود و مقصود حاصل نيايد. والسَّلامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الحَقَّ بِالحقِّ وَ کانَ عَلی صِراطِ الاَمرِ فيِ شاطئِ العرفانِ بِاسمِ اللّه موقُوفاً
45
اين است معنی آيه مبارکه که می فرمايد: "فَلا اُقسِمُ بِرَبِّ المَشارِقِ و المَغَارِب
زيرا که از برای هر شمسی از اين شموس مذکوره محلّ اشراق و غروب است. و چون علمای تفسير بر حقيقت اين شمس های مذکوره اطّلاع نيافتند لهذا در تفسير اين آيه مبارکه معطّل شدند. و بعضی ذکر نمودند که چون آفتاب در هر روز از نقطه ای طلوع می نمايد غير از نقطه يوم قبل لهذا به
لفظ جمع ذکر فرموده. و بعضی ديگر نوشتهاند که مقصود فصول اربعه است که در هر فصلی چون شمس از محلّی طالع می شود و به محلّی غروب می نمايد لهذا مشارق و مغارب ذکر شده. اين است مراتب علم عباد. و با وجود اين به جواهر علم و لطائف حکمت چه جهل ها و عيوب ها که نسبت می دهند
مرجع كتب وآثار بهائی - کتاب ايقان٬ صفحه ١٥-٣٠
Now its English Translation, please:
(Continued in the next post #142)
Tony Bristow-Stagg said: ↑
Quote, "Every Writing by the Bab and Baha'u'llah were revealed from God, just as the Quran. The difference in this day is that the Messengers wrote a lot of it with their own hands."Unquote
Friend! I know that is one's belief, but now one has to prove it to help us understand one's belief with reason or, is it one acknowledgement that one's belief is in blindfaith, please?
The above sentence colored in magenta is one's conjecture in general which entails that the whole book of Iqan is Direct Converse of/from G-d with Bahaullah. So we need these claims from within the main text of Iqan (Farsi or English) in an unequivocal and straightforward manner that:
- the whole Iqan is Direct Converse of/from G-d with Bahaullah.
- Iqan is not authored by Bahaullah.
- and the natural words in the main text of Iqan demonstrate to that effect.
We now take verses 41-45 of Iqan :
41
باری، اين است مقصود از تلويحات کلمات مظاهر الهی. پس اطلاق شمس و قمر در اين مراتب بر اين مقامات مذکوره به آيات نازله و اخبار وارده محقّق و ثابت شد. اين است که مقصود از ذکر تاريکی شمس و قمر و سقوط انجم، ضلالت علماء و نسخ شدن احکام مرتفعه در شريعت است که مظهر آن ظهور به اين تلويحات اخبار می دهد. و جز ابرار را از اين کأس نصيبی نيست و جز اخيار را قسمتی نه. "إنَّ الاَبرَارَ يَشرَبُونَ مِن کأسٍ کَانَ مِزَاجُها کافُوراً
42
و اين مسلّم است که در هر ظهور بعد، شمس علوم و احکام و اوامر و نواهی که در ظهور قبل مرتفع شده و اهل آن عصر در ظلّ آن شمس و قمر معارف و اوامر منوّر و مهتدی می شدند تاريک می شود، يعنی حکمش و اثرش تمام می گردد. و حال ملاحظه فرمائيد که اگر امّت انجيل مقصود از شمس و قمر را ادراک می نمودند و يا از مظهر علم الهی مستفسر می شدند بدون اعتراض و لجاج، البتّه معانی آن واضح می گشت و اين گونه در ظلمت نفس و هوی مبتلا و گرفتار نمی شدند. بلی، چون علم را از مبدأ و معدنش اخذ ننمودند لهذا در وادی مهلک کفر و ضلالت به هلاکت رسيدهاند و هنوز مُشعر نشدهاند که علامات کلّ ظاهر
شد و شمس موعود از افق ظهور اشراق نمود و شمس و قمر علوم و احکام و معارف قبل تاريک شد و غروب نمود
43
حال به چشم علم اليقين و جناحَی عين اليقين به صراط حقّ اليقين قدم گذار، "قل اللّهُ ثُمَّ ذَرهُم فِی خَوضهِم يَلعَبُونَ"
تا از اصحابی محسوب شوی که می فرمايد: "إنَّ الَّذينَ قَالُوا رَبُّنَااللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِکَةُ
تا جميع اين اسرار را به بَصَر خود مشاهده فرمائی
44
ای برادر من، قدم روح بردار تا باديه های بعيده بُعد و هجر را به آنی طيّ فرمائی و در رضوان قرب و وصل در آئی و در نَفَسی به انفس الهيّه فائز شوی. و به قدم جسد هرگز اين مراحل طيّ نشود و مقصود حاصل نيايد. والسَّلامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الحَقَّ بِالحقِّ وَ کانَ عَلی صِراطِ الاَمرِ فيِ شاطئِ العرفانِ بِاسمِ اللّه موقُوفاً
45
اين است معنی آيه مبارکه که می فرمايد: "فَلا اُقسِمُ بِرَبِّ المَشارِقِ و المَغَارِب
زيرا که از برای هر شمسی از اين شموس مذکوره محلّ اشراق و غروب است. و چون علمای تفسير بر حقيقت اين شمس های مذکوره اطّلاع نيافتند لهذا در تفسير اين آيه مبارکه معطّل شدند. و بعضی ذکر نمودند که چون آفتاب در هر روز از نقطه ای طلوع می نمايد غير از نقطه يوم قبل لهذا به
لفظ جمع ذکر فرموده. و بعضی ديگر نوشتهاند که مقصود فصول اربعه است که در هر فصلی چون شمس از محلّی طالع می شود و به محلّی غروب می نمايد لهذا مشارق و مغارب ذکر شده. اين است مراتب علم عباد. و با وجود اين به جواهر علم و لطائف حکمت چه جهل ها و عيوب ها که نسبت می دهند
مرجع كتب وآثار بهائی - کتاب ايقان٬ صفحه ١٥-٣٠
Now its English Translation, please:
(Continued in the next post #142)
Last edited: